جوان آنلاین: خصوصیسازی، تغییر مالکیت، خارجشدن از چتر حمایت دولت و هر آنچه از ملزومات صدور مجوز حرفهای برای دو باشگاه پرسپولیس و استقلال است، طی تمام این سالها فقط در حد حرف و شعار بوده است.
اصلاً بگذارید حرف آخر را همین اول بزنیم و آن اینکه هیچ دولتی حالا وابسته به هرجناحی نمیخواهد این دو را از دست بدهد. تمام آنچه که دیده و شنیده میشود صرفاً بازی با افکار عمومی و صد البته نقشهای برای دورزدن قوانین سختگیرانه کنفدراسیون فوتبال آسیا در راه حرفهای شدن باشگاههای فوتبال در قارهکهن است.
حالا اوضاع متفاوت است. سوپر لیگ آسیا دیگر جای تیمهایی نیست که فقط اسماً حرفهای شدهاند و فقط دستمزدهای حرفهای میگیرند. حالا باید به AFC ثابت کنیم که استقلال و پرسپولیس تمام ملزومات حرفهای بودن را دارند، اما چگونه؟ تا همین دو سال پیش که فقط بحث بدهیهای کلان این دو مطرح بود فدراسیون فوتبال با سندسازی و هزار و یک ترفند دیگر کنفدراسیون را برای حضور آنها در رقابتهای جام باشگاهها قانع میکرد، اما ماجرای سوپر لیگ متفاوت است.
فوتبال باشگاهی آسیا میخواهد در مسیر رشد و اعتلا حرکت کند. کشورهای دیگر این کار را به درستی انجام دادهاند و آنها هم که نتوانستهاند خیلی راحت کنار رفتهاند، اما اینجا دو تیم همیشه بدهکار پایتخت با مدیریت وزارت ورزش همچنان در حال دست و پا زدن بیهوده هستند تا هر طور شده به آسیا بقبولانند که حرفهای هستند.
نامهای زیادی هم به میان آمده از وزارتخانههای مختلف گرفته تا بانکها و مؤسسات، اما آنچه در نهایت اتفاق افتاده ماندن سرخابیها برای وزارت ورزش بوده است،، چون اصولاً عزمی برای انتقال وجود ندارد. اینبار هم هر چند سر و صدای بیشتری به راه افتاده، اما تجربه تمام سالهای گذشته به ما میگوید که اتفاقی رخ نخواهد داد. حالا این کنفدراسیون فوتبال آسیاست که آیا مثل همیشه حرفهای بودن دروغین این دو باشگاه را بپذیرد یا اینکه آب پاکی را روی دستشان بریزد.
وقتی AFC از قوانین فیفا الگو میگیرد
کابوس مجوز حرفهای
اشرف رامین
تلاش کنفدراسیون فوتبال آسیا برای حرکت در مسیر حرفهایگری و پیشرفت، کابوس بزرگی برای باشگاههای ایرانی درست کرده است. از آنجا که در فوتبال ما خبری از باشگاهداری نیست و تیمداری نهایت کاری است که انجام میشود، جلب رضایت AFC بسیار سخت است. مسئولان آسیا طی یک دهه گذشته تلاش کردند تا با الگو گرفتن از فیفا اصول حرفهای این رشته را در قارهکهن اجرا کنند. به همینخاطر کنفدراسیون تصمیم گرفت آییننامهای را برای باشگاهها در نظر بگیرد و اجرای آن را تنها راه حضور همه باشگاهها در رقابتهای بینالمللی اعلام کند. «مجوز حرفهای» مجموعه استانداردهایی است که باشگاهها باید آنها را دارا باشند و برای اثبات ادعای خود مدرک رسمی ارائه کنند.
بر این اساس پنج معیار اصلی برای این مسئله در نظرگرفته شده و مفاد این معیارها هرکدام به سه سطح A، B و C دستهبندی میشوند. رعایت معیارهای A و B الزامی هستند و عدم رعایت موارد مورد اشاره به منزله عدم صدور مجوز حرفهای تلقی میشوند. فاکتورهای ورزشی، زیرساختی، کارکنان و کارمندان، مالی و حقوقی همان پنج معیار اصلی مدنظر AFC هستند. در این بین رعایت الزاماتی، چون داشتن تیمهای پایه، اجرای برنامه توسعه جوانان، داشتن استادیوم اختصاصی، داشتن چارت مدیریتی و منابع انسانی، استفاده از سرمربی با مدرک A مربیگری برای تیم اصلی، شفافیت مالی شامل دخل و خرج سالانه، حسابرسی، اموال و داراییها، مالیات، بدهیها، درآمدها، حقپخش، اسپانسر، تبلیغات و مالکیت از مهمترین موارد محسوب میشوند. در واقع این موارد همان نکاتی هستند که فیفا برای تمامی کنفدراسیون زیرمجموعه خود در نظر گرفته و همه باشگاههای جهان برای حضور در رقابتهای بینالمللی راهی جز رعایت این نکات ندارند. همانطور که اشاره شد فوتبال ما به تیمداری عادت کرده آن هم با قوانین مندرآوردی و به جای ضابطه، رابطه حرف اول را میزند. در نتیجه باشگاهداری حرفهای برایمان بسیار دشوار و حتی غیرممکن است. در چنین شرایطی است که کسب مجوز حرفهای به یک رؤیا برای باشگاههای ما تبدیل شده و در چند سال اخیر بارها این رؤیا نقش برآب شده است.
حذف استقلال و پرسپولیس از آسیا آب سردی بوده بر پیکر فوتبال بیجان ایران و آبیها طعم تلخ حذف را دو بار چشیده و قرمزها یک بار. جدیت مقامات آسیا برای سوق دادن باشگاههای این قاره به سمت حرفهایشدن تنها شامل حال تیمهای ایرانی نشده و حذف تیمهای متمول الاتحاد و النصر عربستان از لیگ قهرمانان ثابت کرده AFC دیگر حتی با دلارهای نفتی و اعمال نفوذ سعودیها نیز از مواضعش کوتاه نمیآید. همچنین سندسازی باشگاههای ایرانی هم دیگر برایشان موضوعی تکراری شده و آنها به خوبی از بلبشوی فوتبال ما آگاه هستند. در حال حاضر مالکیت مشترک، نداشتن شفافیت مالی، نداشتن ورزشگاه اختصاصی و بدهیهای سنگین عمده چالشهای باشگاههای کشورمان برای کسب مجوز حرفهای هستند. سرخابیهای پایتخت هم همچون چند دهه گذشته کماکان اسیر مالکیت دولتی و مشترک وزارت ورزش هستند و تنها تا پنجم اردیبهشت فرصت دارند با ارائه مدارک واقعی و مستند سران کنفدارسیون را برای صدور مجوز راضی کنند. از آنجا که مدیران فوتبال ثابت کردهاند عزمی برای حرفهای شدن ندارند و از شرایط موجود کاملاً راضی هستند، اجرای قوانین AFC به سود فوتبال ایران است، حتی اگر به حذف تیمهای پرطرفدار از لیگ قهرمانان منجر شود.
سرخابیها همچنان در مالکیت وزارت ورزش هستند
واگذاریهای دولتی و مانورهای تبلیغاتی
شیوا نوروزی
دو باشگاهیکه باید سالها پیش خصوصی میشدند هنوز تحت حمایت دولت هستند و حالا سختگیریهای مقامات آسیا مشکلات زیادی برایشان ایجاد کرده است. پرسپولیس و استقلال بهعنوان پرطرفدارترین تیمهای ایران و قارهآسیا به جای آنکه همانند رقبای سرسختشان مشغول اجرای برنامههای بلندمدت پیشرفت و ترقی باشند، همچنان با مشکل مالکیت مشترک دستوپنجه نرم میکنند. همین حمایتهای گسترده مردمی باعث شده سرخابیها تا به امروز در مالکیت وزارت ورزش باقی بمانند و در هیچ دورهای هیچ دولتی حاضر نشده از این دو تیم دست بکشد. در این سالها تنها برخی اقدامات نمایشی و تبلیغاتی صورت گرفته و آن هم بر افزایش مشکلات افزوده است.
در حالی که انتظار نمیرفت پروژههای شکست خورده سابق دوباره اجرایی شوند، اما باز هم اخباری مبنی بر واگذاری صوری سرخابیها به وزارتخانههای مختلف منتشر شده است. اولین باری که شنیدیم این دو باشگاه قرار است از مالکیت ورزش دربیایند و مسئولیتشان به ارگانهای دیگر سپرده شود، دی ۱۳۸۷ بود. در آن سالها هنوز وزارتخانه تشکیل نشده بود و سازمان تربیتبدنی بالاترین نهاد ورزش کشور محسوب میشد.
سازمان تربیتبدنی دولت وقت به یکباره و درست چند ماه قبل از انتخابات حساس سال ۸۸ تصمیم گرفت سرخپوشان را به وزارت صنایع و معادن واگذار کند و استقلال را نیز به وزارت راه و ترابری بسپارد! در دورهای که محمد علیآبادی رئیس سازمان تربیت بدنی بود، قرار شد این واگذاریها طی پروسه پنج ساله انجام شوند و سوق دادن دو باشگاه به سمت سوددهی دلیل اصلی این تصمیم اعلام شد، ولی خیلی زود مسئولان به این تصمیم واکنش نشان دادند و واگذاری سرخابیها متوقف شد. غلامی معاون وقت سازمان خصوصیسازی در اظهارنظری واگذاری سرخابیها به وزارتخانههای دولتی را غیرقانونی خواند. پس از آن چند سالی زمان برد تا دوباره مسئولان فیلشان یاد هندوستان کند. دی ۱۴۰۰ وزارت ورزش پس از فشارهای AFC و برای حل مشکل مالکیت مشترک استقلال و پرسپولیس را به وزارتخانههای صمت و اقتصاد واگذار کند.
تنها یک روز از انتشار این خبر گذشته بود که حسین قربانزاده رئیس وقت سازمانخصوصی سازی این خبر را تکذیب کرد. با توجه به شرایط سخت اقتصادی و وظایف سنگین وزارتخانهها، انتظار نمیرفت وزارت ورزش دوباره پای دیگر وزارتخانهها را برای نجات سرخابیها وسط بکشد، اما ابتدای سال گذشته خبری منتشر شد مبنی بر واگذاری استقلال به وزارات اقتصاد و دارایی! خاندوزی وزیر این وزارتخانه ضمن رد این ادعا، از رد این پیشنهاد خبر داد. پس از این ماجراها اگرچه دیگر خبری از تیمداری مستقیم وزارتخانهها نشده، ولی در عوض نام سازمانها و شرکتهای تابعه آنها مطرح شده و اتفاقاً هیچکدام از آنها نیز زیربار مسئولیت سرخابیهای زیانده نرفتهاند. قرار بود پرسپولیس به سازمان تأمین اجتماعی واگذار شود که حجم مخالفتهای دولتی و مردمی بسیار بالا بود و باعث شد از بانک ملت به عنوان مالک جدید این باشگاه یاد کنند. مسئولان این بانک نیز تاکنون رغبتی به انجام این کار نشان ندادهاند. شرکت پتروشیمی هلدینگ خلیجفارس و پس از آن بانک تجارت هم گویا برای سپردن مالکیت استقلال انتخاب شده بودند و آنها نیز میلی به پذیرفتن این مسئولیت ندارند. باتوجه به شرایط فعلی و فشارهای کنفدراسیون آسیا، سرخابیها همچنان بلاتکلیفند و منتظر تصمیم منطقی و حرفهای مسئولان.
از فروش به اشخاص حقیقی تا واگذاری به نهادهای خصوصی و دولتی
طرحهایی برای انجام نشدن!
دنیا حیدری
سالهاست که قرار است سرخابیهای پایتخت در راستای انجام اصل ۴۴ قانون اساسی به بخشخصوصی واگذار شوند. در همین راستا، طی سالهای اخیر اخبار متعددی درخصوص ورود پرسپولیس و استقلال به بورس و عرضه سهام آنها به افراد حقیقی منتشر شده است. حتی در مقطعی (سال ۸۸) محمود احمدینژاد، رئیسجمهور وقت ایران در نامهای به رئیس سازمان تربیت بدنی اعلام کرد این دو تیم باید به هواداران واگذار شوند. با وجود این، اما هنوز هم با وجود فروش درصدی از سهام دو تیم، وزارت ورزش مالکیت پرسپولیس و استقلال را در اختیار دارد؛ آن هم در شرایطی که کنفدراسیون فوتبال آسیا به مالکیت مشترک این دو باشگاه ایراد گرفته است و دو تیم محبوب پایتخت بهطور جدی خطر حذف از لیگقهرمانان آسیا را بیخ گوش خود حس میکنند.
سال ۸۶ بود که طرح واگذاری پرسپولیس و استقلال به بخش خصوصی تصویب شد، اما هفت سال زمان برد تا برای نخستینبار بحث مزایده فروش این دو تیم پیش کشیده شود. نخستین مزایده قرار بود دی ماه ۱۳۹۳ برگزار شود، اما بعد از دو بار لغو، سرانجام اردیبهشت سال ۹۴ مزایده فروش این دو باشگاه برگزار شد که دو شرکت و یک فرد برای خرید پرسپولس اعلام آمادگی کردند، اما نه صلاحیت دو شرکت (استیل آذین و بهنام پیشرو کیش) تأیید شد و نه اهلیت علیرضا معظمینیا که مدعی بود با پول نقد پا پیش گذاشته و معادل ۳۰۰ میلیارد تومان، دلار با خود به ایران آورده است. در مزایدههای بعدی نیز شرکت «ایوان ابتکار» متقاضی خرید پرسپولیس بود، اما جعفر سبحانی، مشاور وقت سازمان خصوصیسازی تأکید کرد که اهلیت خریداران تأیید و شروط آنها پذیرفته نشده و به همین دلیل مزایده چهارم هم بدون هیچ برندهای پایان یافت. البته تأیید نشدن صلاحیت خریداران تنها مختص پرسپولیس نبود و یقه استقلال را هم گرفته بود. مثلاً ادعا شد که شرکت شورایکو، تنها متقاضی خرید باشگاه استقلال در مزایده سرخابیها به دلیل پرداخت نکردن مبلغ و سپرده (۸ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومانی) کنار گذاشته شده است.
با ناکام ماندن واگذاری سرخابیها به بخش خصوصی از طریق مزایده، بحث واگذاری از طریق بورس و فرابورس مطرح شد. سال ۹۸ که به نظر میرسید عزم آقایان برای واگذاری جزم است، علی بیگزاده، مدیر وقت نظارت بر بازار اولیه سازمان از لزوم رفع پنج مشکل برای عرضه سرخابیها از طریق بورس خبر داد. شفافیت و ارائه صورتهای مالی حسابرسی و تأیید شده توسط بازرسان قانونی، تعیین و تکلیف برند، داراییها و بدهی آنها و افزایش سرمایه پرسپولیس و استقلال نیز از جمله مواردی بود که باید انجام میشد، اما نشد! درحالیکه ارزشگذاری دو باشگاه نیز انجام شده بود. این بحث سال ۱۴۰۰ بار دیگر بهطور جدی پیش کشیده و پذیرهنویسی سهام این دو باشگاه ۷۰۰ میلیارد تومان برآورد شد. هر چند که باز هم تکمیل اعضای هیئتمدیره دو باشگاه و تعیین تکلیف وضعیت ثبتی آنها، تعیین تکلیف برند دو باشگاه استقلال و پرسپولیس که باید مالکیت برند هر دو باشگاه به خودشان منتقل شود و تعیین تکلیف کمپ ناصر حجازی و مرغوبکار از جمله مشکلات بود، اما سرانجام نیمه دوم اسفند ۱۴۰۰ بود که پای پرسپولیس و استقلال به تالار شیشهای باز شد تا فرآیند واگذاری ۱۰ درصد از سهام این دو باشگاه به مردم آغاز شود.
اینبار سهام عرضه و هواداران دو تیم اقدام به خرید آن کردند و اتفاقاً فروش سهام به خوبی پیش رفت بهطوریکه در طول شش روز از آغاز پذیرهنویسی سهام باشگاههای استقلال و پرسپولیس در فرابورس، ۱۵۵ میلیارد و ۸۰۰ میلیون تومان از سهام دو باشگاه خریداری شد. سهامی که قرار بود پولش برای زیرساختهای دو باشگاه خرج شود، اما هزینه پرداخت مطالبات بازیکنان شد. ولی از آنجا که فروش ۱۰ درصد از سهام دردی از مشکل مالکیت مشترک حل نمیکرد، قرار شد در گام بعدی ۵۱ درصد از سهام دو باشگاه عرضه شود تا سهم وزارت ورزش تنها ۴۹ درصد باشد. زمان عرضه سهام اینبار دیماه ۱۴۰۲ بود که هیچ استقبالی از خرید ۵۱ درصدی سهام نشد تا در نوبت بعدی، ۱۱ فروردین را زمان عرضه سهم پرسپولیس و ۲۲ فروردین را زمان عرضه سهام استقلال اعلام کردند. اما معاملات روز شنبه این بازار بدون فروش سهام پرسپولیس به پایان رسید. اتفاقی که برای استقلال هم عیناً تکرار شد تا مشخص شود مرتبه اول هم که فروش سهام (به صورت خرد) موفق بود، به دلیل استقبال هواداران دو تیم بوده و حالا وزارت تنها تا ۵ اردیبهشت ماه برای واگذاری این دو باشگاه جهت حل مشکل مالکیت و اخذ مجوز حرفهای زمان دارد. در غیر این صورت باید منتظر محرومیت آنها از حضور در آسیا باشد.
نه برنامه داریم نه عزم
فریدون حسن
دو باشگاه بزرگ پایتخت باید حرفهای شوند، اما این حرفهای شدن مستلزم داشتن فاکتورهایی است که آنها سالهاست از آن بیبهرهاند. کنفدراسیون فوتبال آسیا الزاماتی را مشخص کرده که سرخابیهای پایتخت با اغماض در مورد یکی دو بند آن بقیه را اصلاً ندارند. مثلاً ورزشگاه اختصاصی ندارند. مالکیت مستقل ندارند و از همه بدتر اینکه بدهی روی بدهی دارند و تا دلتان بخواهد صاحب پروندههای مفتوح شکایات در مجامع بینالمللی هستند. سؤال اینجاست که آیا این دو باشگاه اصلاً صلاحیت حرفهای بودن را دارند؟ به طور حتم پاسخ در اوضاع کنونی و آنچه در تمام سالهای گذشته پشت سر گذاشته شده، منفی است. استقلال و پرسپولیس دو تیم تحت مدیریت وزارت ورزش هستند که به صورت مستقیم و غیرمستقیم از بیتالمال برداشت میکنند. نه ورزشگاه اختصاصی دارند، نه مالک جدا و بدهیها هم که کاملاً مشخص است. سؤال دوم اینجا مطرح میشود که آیا عزمی برای حرفهای شدن این دو باشگاه وجود دارد؟ پاسخ مثبت است، اما....
همهچیز در همین خلاصه میشود. اما با هزار حرف و حدیث. این یعنی اینکه سیستم ورزش و فوتبال ما اصلاً مسیر خصوصیسازی را بلد نیست. این سیستم راه را اشتباه میرود و نتیجه آن هم کاملاً مشخص است. تجربه تاریخی به ما میگوید که باشگاههای بزرگ و نامدار و با قدمتی چگونه در این مسیر نابود شده و برای همیشه از یادها رفتهاند. طبیعی است که پیمودن این مسیر غلط درخصوص سرخابیهای پایتخت نتیجهای جر نابودی آنها نخواهد داشت. به جرئت میتوان گفت که محبوبیت این دو تیم و تأثیرگذاربودن آنها در تحولات اجتماعی تاکنون جلوی بروز این فاجعه را گرفته و باعث شده آنها بعد از هر خیمه شب بازی در خصوص این دو باشگاه دوباره به دامان وزارت ورزش برگردند و الا سالها قبل این دو هم نابود شده بودند. تمام اینها ثابت میکند که هیچ برنامهریزی و هدفی برای خصوصیسازی یا واگذاری وجود ندارد و اینگونه میشود که این هدف هیچگاه محقق نمیشود و تمام تجربههای گذشته هم با شکست روبهرو شده است. بنابراین به نظر میرسد اگر وزارت ورزش به واقع خواستار تغییر مالکیت و خصوصی شدن این دو باشگاه است، باید برنامهریزی درستی برای تحقق این خواسته داشته باشد. باید کار به دست کاردان سپرده شود و خود وزارت هم از صفر تا ۱۰۰ و تا رسیدن به نتیجه مطلوب پیگیر ماجرا باشد. حالا در نظر بگیرید تمام آنچه که گفته شد و بسیاری موارد دیگر که از حوصله این کوتاه خارج است تنها مربوط به قدم اول واگذاری و تغییر مالکیت است، اما قدم مهمتر سپردن این دو باشگاه به مؤسسات معتمد و کاربلد است. به گونهای که مشکلات بعدی آنها را حلوفصل کنند؛ مشکلاتی نظیر داشتن ورزشگاه و پرداخت بدهیها، آنچه مسلم است تنها همین دو مشکل عمده میتواند بسیاری از طالبان دو باشگاه را منصرف کند. پس بیراه نیست اگر عنوان کنیم سرخابیها وزارتی بودهاند، وزارتی هستند و وزراتی خواهند ماند. چون نه تنها برنامهریزی درستی برای واگذاری وجود ندارد، بلکه عزم جدی هم دیده نمیشود.
سابقه بد خصوصیسازی فوتبال در ایران
هیچ تیمی روز خوش ندید
شمیم رضوان
خصوصیسازی در فوتبال ایران سابقه درخشانی ندارد. به طوری که طی سالهای اخیر جز تراکتور اهم تیمهایی که بحث واگذاری آنها به میان آمده یا برای همیشه منحل شدند یا به خاک سیاه نشستند!
راهآهن اولین باشگاه ورزشی بود که از سوی سازمان خصوصیسازی برای فروش آگهی شد. نخستین بار تیر ۱۳۹۰ بود که سهام این باشگاه به فرابورس عرضه شد، اما به دلیل نداشتن مشتری، قیمت پایه آن کاهش یافت و شرایط واگذاری هم تغییر کرد. واگذاری این باشگاه میتوانست راه را برای خصوصی شدن سرخآبیهای پایتخت باز کند. با این وجود دست آخر در پی همین واگذاری سال ۹۸ باشگاه راهآهن به عنوان یکی از نخستین باشگاههای فوتبال ایران که فعالیت خود را سال ۱۳۰۶ آغاز کرده بود، بعد از سال ۹۲ فعالیت ورزشی منحل شد. تراکتور تنها باشگاه فوتبال ایران بوده که بعد از واگذاری به بخش خصوصی همچنان سرپاست و توانسته به حیات خود ادامه دهد. این باشگاه که طرفداران زیادی در تبریز دارد، سال ۱۳۴۹ با نام تراکتورسازی تبریز راهاندازی شد و اواسط سال ۱۳۹۸ به بخش خصوصی (شخص) واگذار شد، اما نه به سرنوشت راهآهن که با سقوط مداوم به دستههای پایینتر کارش خاتمه یافت، دچار شد نه سرنوشت تیمهایی را تجربه کرد که با بهانه واگذاری و خصوصیسازی به شهرهای دیگر منتقل شدند تا روز خوش نبینند.
نفت تهران، یکی دیگر از باشگاههای باسابقهای بود که به دلیل عیب و ایراد گرفتن به تیمداری وزات نفت منحل شد. تیمی که گفته میشد قرار است به بخش خصوصی واگذار شود، اما چند سال بعد از آنکه بحث واگذاری آن مطرح شد، برای همیشه منحل شد! زمزمههای واگذاری باشگاه نفت تهران به بخش خصوصی از ابتدای سال ۱۳۹۵ بر سر زبانها افتاد. نفتی که سال ۱۳۲۹ تأسیس و یکی از تیمهای موفق فوتبال ایران بود. این باشگاه به بخش خصوصی و شرکت بهنام پیشروی کیش واگذار شد، اما شرط وزارت نفت و هیئت امنا، واگذاری با بدهیها بود که باعث شد نه تنها واگذاری انجام نشود که باشگاه نفت بعد از ۶۸ سال فعالیت منحل شود.
پاس یکی دیگر از باشگاههایی بود که بحث واگذاری آن به بخش خصوصی مطرح شد، اما جای واگذاری به بخش خصوصی از همدان سردرآورد. این در حالی بود که سردار ابوالحسن گلمکانی مدیر کل تربیت بدنی ناجا صراحتاً در برنامه ورزش و مردم گفت که تیم فوتبال پاس با توجه به بحث خصوصیسازی از نیروی انتظامی گرفته شد. پاس به عنوان آخرین تیمی که موفق به کسب عنوان قهرمانی در جامباشگاههای آسیا شد، فعالیت خود را از سال ۱۳۳۲ با نام شهربانی آغاز کرد و سال ۱۳۴۲ به پاس تغییر نام داد. این باشگاه به بهانه واگذاری به بخش خصوصی، سال ۸۶ به همدان منتقل شد تا با پسرفتی مشهود نشانی از آن باقی نماند. صبا باتری یک باشگاه ورزشی تحت پشتیبانی مالی شرکت باتریسازی نیرو وابسته به وزارت دفاع بود. این باشگاه در سال ۱۳۸۰ با خرید امتیاز باشگاه صنام شکل گرفت و در پنج رشته ورزشی به فعالیت پرداخت و اتفاقاً به دو قهرمانی در جام حذفی فوتبال یک قهرمانی در سوپرجام هم دست یافت. بعد از انتقال به قم در سال ۹۳ بحث واگذاری آن به بخش خصوصی پیش کشیده شد و استاندار قم مدعی شد این تیم تا سال ۹۴ به بخش خصوصی واگذار میشود، اما بعد از سقوط این تیم به دسته دو، مسئولان استان قم تمایلی از خود به تیمداری نشان ندادند تا این باشگاه سال ۱۳۹۸ برای همیشه منحل شود.